تاریخچه موسیقی

این متن شامل 32 صفحه می باشد 

 

سخن خود را با شعر آغاز كردم چرا كه هيچ چيز در مورد موسيقي گوياتر از شعر نيست و خود شعر گوياتر از هر چيز ديگر.

توضيح و تفسير كار غافلان است و نه عاشقان. عشق دليل بر نمي دارد و موسيقي عشق است. محافل ادبي كشتارگاه اشعارند، جاييكه ابيات به فعل و فاعل و مفعول تجزيه مي‌شوند، شعر را بايد جذب كرد، بايد سر كشيد، تحليل كار غافلان است.

وقتي پاي موسيقي به ميان آيد بايد خموش شد بايد گوش جان سپرد ولي افسوس و صد افسوس كه عادت كرده ايم همه زبان باشيم و هيچ گوش.

در ابتدا اقرار مي كنم كه سخن گفتن در مورد موسيقي كاري است بس دشوار چرا كه موسيقي اگر به راستي شنيده شود عقل و هوشياري را از انسان مي ربايد و جاييكه انسان هوشيار نيست چه جاي سخن گفتن است.

در اين سنت دانشگاهي كه آموخته ايم همه چيز را با واسطه ياد بگيريم و ياد بدهيم، چه چاره است جز اينكه چند صفحه اي در بيان و شرح موسيقي سياه كنيم و در انتها راه به جايي نبريم.

پس بگذاريد از همين ابتدا اعتراف كنم كه اين راه به سوي ناكجا آباد است مگر براي اهل دل و كساني كه در اين نوشته ها اشاراتي چند بيابند و باقي راه را آنچنانكه بايد بپيمايند، از اين رو همراه اين مقاله يك CD موسيقي و تعداد 24 اسلايد ضميمه كرده‌ام تا همه حرف و سخن نباشم، باشد كه مقبول نظر واقع شود.

جنبه هاي تاريخي:

با نگاهي به تاريخ بشر سبك هاي گوناگون و مشخصي را در پهنه وسيع زندگي موسيقايي انسان مشاهده مي كنيم كه هميشه هم در حال تحول بوده اند. ما شاهد رشد و پيشرفت گامهاي پنتاتونيك[1] در شرق آسيا، صورت هاي ظريفي از اوزان چندآوايي در به صدا در آوردن ناقوسها[2] و ديگر آلات موسيقي ضربي[3] در نواحي اطراف اندونزي و جنوب شرقي آسيا هستيم. در غرب آسيا، محدوده عربي زبان شمال آفريقا، ايران، پاكستان، هند و بنگلادش چنان نظام ملوديكي به ثمر رسيده است كه در نهايت زيبايي و هماهنگي قرار دارد و در آن از صداي انسان به عنوان زيباترين و رساترين عنصر موسيقايي استفاده مي شود.

آنگاه مي رسيم به سياهان آفريقا و در آنجا شاهد كهن ترين اوزان بشري هستيم كه از آنها به عنوان ضروري ترين عناصر اجتماعي استفاده مي شده، اجتماعي كه در آن زندگي بشر پوشيده در اصوات بوده و اين اصوات بودند كه در عملي ترين و در عين حال رويايي ترين وجه ممكن به زندگي بشر آن دوره معني مي دادند.

حتي همين نواحي جغرافيايي وسيع نيز تقسيم بندي هاي خاص خود را دارند و هر تقسيم بندي به نوبه خود زير مجموعه ها و گروه بندي هاي متعدد ديگري را مي‌طلبد، هر كدام از اين مجموعه ها در نوع خود منحصر به فرد و غالباً داراي يك ويژگي بومي هستند.

براي شناسايي فرهنگ هاي مختلف، بوم شناسي نقش مهمي بازي مي كند. بعضي از اين فرهنگ هاي موسيقايي دوره اوج شكوفايي خود را صدها سال پيش طي كرده اند و تاثيرات به سزايي در تفكر و خلاقيت موسيقايي كشورها و سرزمين هاي اطراف خود داشته اند، سرزمين هايي كه جنگ ها و پيروزي هاي متعدد را از سرگذرانده اند، سيل‌ها و خشكسالي ها به خود ديده اند ولي همچنان سنن خود را حفظ كرده اند.

يكي از ستبرترين اين سنتها كه هرگز دوام خود را از دست نداد بلكه هم از طريق قواي دروني و هم به وسيله تفكرات و تصورات و پالايشهاي خارجي خود را غني كرد، سنت موسيقي هندي است.

ريشه هاي اين سنت به 6000 سال پيش بر مي گردد، البته اين تاريخ گذاري بر مبناي شواهد تاريخي مكتوب است و چه بسا اين سنت داراي قدمت بيشتري نيز باشد. اولين نظام دقيق موسيقايي مربوط به سومريان است. موسيقي جزء ضروري آيين ها و مراسم مختلف در زندگي سومريان بوده، ايشان درمعابد و مقبره ها از موسيقي و آلات موسيقايي استفاده مي كردند.

از آنجا كه جنبه شنيداري موسيقي ابعاد وسيع تري از جنبه نوشتاري آن دارد، بقاياي مكتوب از اين فرهنگ غني موسيقايي بسيار اندك است و به چيزي بيش از آنچه به طور جسته و گريخته در طول زمان به دست ما رسيده است نمي توانيم اكتفا كنيم.

شعله هاي اين فرهنگ غني در زادگاه خود باقي نماند بلكه در نواحي مختلفي همچون مصر با تمدن باستاني 6000 ساله خود و هند و يونان نيز در گرفت. گرچه هند از لحاظ مكاني در فاصله دورتري قرار داشت ولي دروازه هاي اين سرزمين در شمال غربي هميشه به روي موجهاي موفق ديگر تمدنهاي باستاني گشوده بوده؛ «هاراپا» در «پنجاب» و «موهنجودارو» در «سند» شهادتي بر اين گفته مي باشند.

فرهنگ و تمدن هندي واقع در غرب آسيا هرگز فرهنگي منفعل نبوده بلكه هميشه در رابطه اي متقابل با ديگر فرهنگ ها، نظريه ها و تجربيات حتي پيمان ها و اصطلاحات مختلف را پذيرفته، فراگرفته و در خود جذب و حل كرده و در مقابل، تمام اين اطلاعات را به سوي شرق، به لائوس و كامبوج و اندونزي و تايلند و ويتنام فرستاده.

اقوام و مردماني كه در دوراني بيش از 6000 سال به اين سرزمين وارد شده اند هر كدام موسيقي مخصوصي را به همراه آورده اند كه اين امر هند را واجد مجموعه اي غني از معرفت و دانش موسيقايي كرده ولي هرچند هم كه اين تاثيرات متعدد و متفاوت بوده باشند، موسيقي هندي همچنان هويت و يگانگي خود را در گذر زمان حفظ كرده است.

وجوه مشترك بسياري بين انواع نظام هاي موسيقايي در هند مشهود است كه از اين جمله مي توان از برتري موسيقي آوازي، وجود آلات ظريف ريتميك و نقش مهمي كه هر كدام از اين آلات در هر قطعه ايفا مي كنند، طبع ملودي خطي، اهميت بداهه نوازي و ارتباط نزديك بين موسيقي، رقص و هنرهاي مشابه نام برد.

در فرهنگ هندي گرچه با جلوه ها و نمودهاي متفاوتي از موسيقي روبرو هستيم ولي حقيقت همچنان واحد است. بنيادهاي فكري و رويه زندگي در جاي جاي اين تمدن وسيع بشري از سرچشمه اي واحد تغذيه مي كند، حقيقتي كه در تار و پود زندگي هر هندي، متعلق به هر دوره تاريخي كه باشد تنيده و با آن يكي شده است.

جنبه هاي عرفاني و معرفت شناسانه:

موسيقي جزء عناصر باستاني فرهنگ و تمدن هندي است، حتي خيلي پيشتر از ظهور مسيحيت

[1] Pantatonic Scales

[2] Gongs

[3] Percussion Instruments



جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید