مطالب کاربران فوریکا

آیا پطروس فداکاری وجود داشته است؟ (داستان)

پسر خوبی بود. ماه بود. گل بود. تپل بود. شب بود و در آن تاریکی کسی آن اطراف نبود. اسمش پطروس بود. پسری اهل هلند. وقتی انگشتش را فرو کرد در سوراخ سد تازه معلوم شد فداکار بود. کتاب کلاس چهارم بود. ما بودیم و پطروس بود و قهرمانی که با خاطرش بزرگ شدیم. ماجرای خاطرخواهی بود. نوستالژی بود. قهرمان ما بود. تازه آن صفحه کتاب عکس پطروس را هم نداشت. هرکداممان یک جوری تصویرش ...

قصه کودکانه فینگیلی و جینگیلی

روزی روزگاری در روستای زیبایی دو برادر زندگي مي كردند. اسم يكي از انها فينگيلي و ديگري جينگيلي بود.فينگيلي پسر شيطون و بي ادبي بود و هميشه بقيه مردم ده را اذيت ميكردو هيچكس از دست او راضي نبود.اما برادرش كه اسمش جينگيلي بود. پسر باادب و مرتبي بود هيچ وقت دروغ نمي گفت و به مردم كمك ميكرد.   يك روز فينگيلي و جينگيلي به ده بالا رفتند و با بچه هاي انجا شروع به ...

آیا باید به قسمت اعتقاد داشت؟

آیا باید به قسمت اعتقاد داشت؟ آیا قسمت همان تقدیر الهی نیست؟ قسمت خود مى خورند منعم و درویش روزى خود مى برند پشه و عنقا(1) گر عشق نهد قسمت من خوارى و آفت خوارى به حمیت بكشم نى به لطافت‏(2) به هر كس هر چه قسمت بود دادند،(3) عیبم مكن به رندى و بدنامى اى حكیم كاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم‏ قسمت حوالتم به خرابات مى كند هر چند كاین چنین شدم و آنچنان شدم‏(4) قسم ...

داستان کوتاه و آموزنده آسان ترین بدهی

در شهر واسط که میان كوفه و بصره قرار دارد چند نفر پارسا از بقالى نسیه برده بودند و مبلغى بدهكار او بودند. بقال پى در پى از آنها مى خواست كه بدهكارى خود را بپردازند، و با آنها برخورد خشن مى كرد و با سخنان درشت، حق خود را مطالبه مى نمود آنها از خشونتهاى بقال ناراحت بودند، ولى بر اثر تهیدستى چاره اى جز صبر و تحمل نداشتند.     در این میان، صاحبدلى گفت : وعده ...

چهار نشانه از موجودات بهشتی!

چهار نشانه از موجودات بهشتی! آدمی‌زاد طوری آفریده شده، كه اگه چیزی رو دوست داشته باشه كم كم شبیه اون میشه.گفتم "چیز" چون این خاصیت فقط درباره دوست داشتن آدمها نیست بلكه غیرِآدمی رو هم شامل می‌شه. البته خُب این دگرگونی و مشابه شدن در رابطه‌ی بین آدما شدیدترِ. (پس باید مواظب Favorites خودمون باشیم!!؟) خیلیا بهشت رو دوست دارن و دوست‌دارن كه برن اونجا. خوب ...

داستان کودکانه و زیبای بابا برفی

درختان دچارسرما زدگی شده بودند – سبزیشان رفته بود – مثل شاخ بز، خشک و قهوه ای رنگ شده بودند. نه گل مانده بود نه سبزه، نه ریحان، نه پونه، نه مرزه. آب هم از رفتن خسته شده بود و یخ زده بود. همه جا سفید بود، همه جا، کوه و دشت و صحرا. آسمان شده بود آسیاب، اما به جای آرد، برف می ریخت همه جا.   یک روز تعطیل، نزدیکی های ظهر، کامبیز و کاوه، میترا و منیژه، کوروش و ...

قصه زیبای بز زنگوله پا برای کودکان

يكي بود؛ يكي نبود. زير گنبد كبود غير از خدا هيچ كس نبود. در روستایی بزي بود كه همه همسايه ها صداش مي كردند بز زنگوله پا و سه تا بچه داشت به اسم شنگول, منگول و حبه انگور. روزي از روزها, بز زنگوله پا خبر شد گرگي آمده دور و ور چراگاه آن ها خانه گرفته. خيلي دل نگران شد و به بچه هاش گفت «از اين به بعد خوب حواستان را جمع كنيد و هيچ وقت بي گدار به آب نزنيد. اگر كسي آمد ...

گلچینی از ضرب المثل های انگلیسی

چند نمونه از مثل های انگلیسی را برای شما در این پست قرار داده یم:     دوستانت باید مثل کتابهایی که می خوانی کم باشند و گزیده . ************** عالیترین سلاح برای مغلوب کردن دشمن خونسردی است .   ************** به زن لال هم اگر راز خود را بسپاری فاش خواهد شد . ************** کسیکه در برابر حسود طاقت بیاورد و خونسرد باشد ، یا خیلی خوش قلب است و یا از آهن ساخته شده است ...

دیگران را احمق فرض نکنید (داستانک)

فرد عتیقه‌ فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده رفت. دید کاسه‌ ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه‌ای افتاده و گربه در آن آب می‌خورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلبمی‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن رابه من بفروشی؟ رعیت گفت: چند می‌خری؟ گفت: یک حدرهم. رعیت گربه را گرفت و به دست ...

تفسیر ضرب المثل حرفش را به کرسی می نشاند

آداب خواستگاری و بله‌بران در گذشته اینگونه ایجاب می‌کرد که پس از آن که میان خانواده‌های عروس و داماد درباره‌ی مهریه و دیگر خرج‌های ازدواج توافق به دست می‌آمد و قباله‌ی عقد نیز نوشته می‌شد، آن گاه عروس را بزک‌کرده بر یک کرسی که در آن زمان جای نشستن مهتران و بزرگان بود، می‌نشاندند. در آن زمان از مبل و صندلی خبری نبود و کهتران نیز بر ...

این زن ها پیش شوهرشان ارج ندارن (داستان آموزنده)

خدا بیامرزه همه اموات رو ، مادربزرگ دانایی داشتم. تعریف میکرد که دو تا جاری بودن که همسرانشون کویت کار میکردن ، قبلنا هم که اینجور نبود کسی که کویت کار میکرد دو ، سه سالی یه بار می اومد. خلاصه جاری اولی هر پولی همسرش می فرستاد خرج خودش میکرد و خوب می خورد و خوب می پوشید و خوب میگشت…چه زن زیبا و شیک پوشی! جاری دوم هر پولی که همسرش می فرستاد خرج خونه و بچه ...

داستان آموزنده درخت مشکلات

روزی از روزها نجاری یک روز کاری دیگر را هم به پایان رساند   آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای   صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند   موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند قبل از ورود   نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد   بعد با دو دستش شاخه های درخت را گرفت چهره اش بی درنگ تغییر کرد   خوشحال و خندان وارد خانه شد همسر و ...