ویژگی های فرش: کد : (007-12-1) ابعاد: 3 در 4 متر (12 متری) نام طرح: تاجری زمینه قرمز رج: 25 جنس چله: نخ پنبه جنس پرز: پشم ...
ویژگی های فرش: کد : (006-12-1) ابعاد: 3 در 4 متر (12 متری) نام طرح: صمدخانی زمینه قرمز رج: 25 جنس چله: نخ پنبه جنس پرز: پشم ...
ویژگی های فرش: کد : (005-12-1) ابعاد: 3 در 4 متر (12 متری) نام طرح: تاجری زمینه قرمز رج: 25 جنس چله: نخ پنبه جنس پرز: پشم ...
بعضی روزها آدم دلتنگ خدا و دوستان خدا میشود. خدا کند در آن روزها، خواندن نوشتههای این کتاب، فقط به عنوان گپ زدن از عشقی مشترک به درد بخورد و حال کسی را بهتر ک ...
نقلاب درخت بود؛ درختی تناور و سبز که ریشههایش آرام آرام در همه جای این خاک رخنه میکرد. مثل نوای خوشی بود که خیلی زود به همه شهرها و روستاها رسید؛ حتی به روستای سنگان، جغرافیایی که ...
این کتاب درباره اشغال و آزادسازی خرمشهر از نگاه چند نوجوان است که در کنار رود کارون در سنگر نیروهای ایرانی به سر می برند و شرح ماجراهاییست که در زمان جنگ بر آن ها رفته است.احمد دهقان ، ...
مرگ و نیستی، با دو نشانه توامان میرسد؛ نشانههایی که یکی تمثیل دیگری است، اما هر دو در عالم واقعیت، به یک اندازه غبار نابودی و نیستی بر چهره روستا مینشانند. داستان «سایه ملخ» در ...
مری کال مثل کوه مصمم، قوی ومغرور است. مری کال به پدرش که در بستر مرگ استقول می دهد تا همبشه از برادر و خواهر هایش مراقبت کند و هرگز از غریبه ای کمک نگیرد. او به هر شکلی شده سر قولش سر قولش می ماند. ...
حکایت سرداران، با عنوان «تندبادی از کویر » با نگاهی به زندگی شهید میرقاسم میرحسینی نوشته حسین نیری شامل نه بخش با محتوای زندگینامه شهید، اولین تکبیر، نماز، قبل از طلوع ماه، فرمانده لایق، ...
دو دوست، که هریک به نوعی از شرایط خانهی خویش به تنگ آمدهاند، تصمیم میگیرند با هم از خانه فرار کرده و راهی تهران شوند. در بین راه رانندهی کامیونی به آنها مشکوک شده و در اصفهان، آن ...
این مجموعه طنز خاطرات مستندی است از بچه هایی که خودشان در جنگ حضور داشته اند ، که من با اقتباس از رشادت های آن ها در جنگ ، این اثر را تبدیل به 64 داستان در سه مجموعه کرده ام؛ در اصل تلاش داشته ام ...
طنابی که با آن آقای سلیمی را به صندلی بسته بودند، در خوابم طناب بود؛ اما در بیداری ددست شبیه مار می شد؛ ازهمان مارهای خال دار دراز و کلفت . مارها توی بیداری ام، یرهای شان را می کردند لای پیراهن آقای سلیمی. توی خوابم، مارها فس فس می کردند و در بیداری ام آقای سلیمی فریاد می زد. می دانستم که فریاد گوش خراش او، از درد نیش آن مارهاست که سر های بطرگ و سیاهی داشتند. ...