مطالب کاربران فوریکا

احسان به كنیز

احسان به كنیز روزى یكى از كنیزان امام سجاد علیه السلام وقتی که می خواست بر روی دستان آن حضرت آب بریزد،ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارك امام خورد ،به گونه‏اى كه سر آن حضرت شكست . حضرت سرش را به طرف كنیز برگرداند . كنیز كه نگران و هراسان شده بود با زیركى این آیه راخواند: «والكاظمین الغیظ‏» ; «پرهیزكاران خشم خود را فرو مى‏خورند .» امام فرمود: ...

تولد آدم

تولد آدم فرشته کوچولو خوش حال بود. آهسته بال هايش را باز کرد. جلوتر رفت تا آفريده ي تازه ي خدا را بهتر ببيند. لبخندي زد و به فرشته ي بزرگ گفت:« چه صورت زيبايي دارد؟» جبرئيل سرش را تکان داد. تبسمي کرد. به آفريده اشاره کرد و گفت:« چه قد بلندي دارد؟» فرشته کوچولو با شادي گفت:« با من دوست مي شود؟» عزازيل* گفت:« ما خيلي بهتر از او هستيم.» فرشته ...

بيلش را پارو كرده

بيلش را پارو كرده مى گويند، اگر كسي‌ چهل ‌روز پشت‌ سر هم‌ جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ و جارو كند ، حضرت‌ خضر به‌ ديدنش‌ مي‌آيد و آرزوهايش‌ را برآورده‌ مي‌كند. سي‌ و نه‌ روز بود كه‌ مرد بيچاره‌ هر روز صبح‌ خيلي‌ زود از خواب‌ بيدار مي‌شد و جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ مي‌پاشيد و جارو مي‌كرد. او‌ از فقر و ...

سخنان پر معنا از امام جواد (ع)

سخنان پر معنا از امام جواد (ع) هر كه خود را به وسيله خداوند بى نياز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر كه تقواى الهى را پيشه خود كند خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار مى گيرد گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند. كسى كه طالب رضايت خداوند متعال باشد، دشمنى ستمگران، او را زيان و ضرر نمى رساند. ملاقات با برادران (دينى) ، هرچند كوتاه ، موجب شكفتن و بارورى عقل ...

زندگی در حال را به بچه‌ها بیاموزیم

زندگی در حال را به بچه‌ها بیاموزیم

    زندگی در جوامع بزرگ و صنعتی به مرور به ما می‌آموزد که آینده‌نگر باشیم و همیشه نیم‌نگاهی به آتیه داشته باشیم ولی گاهی این آینده نگری‌ها از حد و مرز خود عبور کرده و به‌نوعی ...

عید ختم ناامیدی

عید ختم ناامیدی مبعث، عید بزرگ نجات ازسرگردانی، عید ختم ناامیدی، عید تمایز عدل و ستم، عید بیداری و آگاهی، و عید تعهد وهدایت بزرگ الهی است. در این روز شریف بود که پیامبر رحمت پس از چهل سال عبادت وراز و نیاز به درگاه خداوند، شایسته ابلاغ رسالت شد و زمزمه وحی، در عمق جانش به جوشش درآمد و آفاق را سیراب کرد. در این روز، پیامبر امین، با فرمان «اقرأ» ...

عسل مجانی

عسل مجانی خنده از لب نُعیمان نمی افتاد. مردم مدینه او را مرد شوخی می خواندند. آن روز نُعیمان، عسل فروشی را دید. فوری پیش او دوید. عسل فروش تازه گذارش به آن محله افتاده بود. یک الاغ پیر داشت که خورجین آن پر از مَشک های کوچک و بزرگ عسل بود. عسل هایش را از باغ های طائف و یمن آورده بود. نُعیمان یک مشک کوچک برداشت و گفت:"این را می خواهم." اما قیمتش را نپرسید. فقط به او ...

نان اول

نان اول خمیرگیر عادت داشت، درحالی كه خمیرها را برای داخل تنور رفتن آماده می كرد، با آنها صحبت كند! یكی از خمیرها به خمیرگیر گفت: «تورو خدا! خواهش می كنم! اگه می شه منو اول آماده كن، تا برم داخل تنور! من دوست دارم اول باشم... می فهمی اول...!» خمیرگیر كه آدم باتجربه ای بود گفت: «خمیر عزیز! اول بودن خیلی مهم نیست، مهم اینه كه مفیدباشی.» اما خمیرگوشش به این ...

پندهایی کوتاه و دلنشین

پندهایی کوتاه و دلنشین روزه در روز قیامت خداوند می فرماید :روزه روز قیامت سپر مومن است و از او نگهداری می کند. (گلچین صدوق ج‏1 188 81)(سپر یادتون نره ) بوی دهان روزه دار بهتر از مشک : نقل شده است که وقتی حضرت موسی علیه السلام روزه بود به او وحی شد که ای موسی چه چیزی باعث شده با ما راز و نیاز نکنی ؟ موسی گفت :روزه دارم و به خاطر بوی دهان روزه دار، با تو کمتر راز ...

چطوروالدین سلامت روانی فرزند راارتقادهند؟

چطوروالدین سلامت روانی فرزند راارتقادهند؟

    معمولا همه پدر و مادرها آرزو دارند بچه‌هایشان خوشحال و خوشبخت باشند، خوب رشد کنند و از نظر روانی سالم باشند اما برای این منظور پدر و مادر و خانواده چه سهمی را می‌تواند به‌عهده ...

نمک گیر شدن

نمک گیر شدن وقتی کسی به شخصی یا اشخاصی مدیون می شود یا به دلیل محبتی که دیده، نمی خواهد کار ناشایستی در حق آنها بکند، این ضرب المثل را به کار می برد و می گوید:من نمک گیرشان هستم. در زمان قدیم، قوانین خاصی درباره ی جوانمردی وجود داشت و به خصوص، احترام و پایبندی عیاران نسبت به قوانین جوانمردانه بیش تر بود. عیاران کسانی بودند که خودشان را مدافع حقوق مردم ضعیف می ...

دعوا سر لحاف ملا بود

دعوا سر لحاف ملا بود در یك شب زمستانی سرد ، ملا در رختخواش خوابیده بود كه یكباره صدای غوغا از كوچه بلند شد . زن ملا به او گفت كه بیرون برود و ببیند كه چه خبر است . ملا گفت : به ما چه ، بگیر بخواب. زنش گفت : یعنی چه كه به ما چه ؟ پس همسایگی به چه درد می خورد . سرو صدا ادامه یافت و ملا كه می دانست بگو مگو كردن با زنش فایده ای ندارد . با بی میلی لحاف را روی خودش انداخت و ...