چگونه داستان روایت كنیم؟ راوی حكم یك دوربین فیلمبرداری را دارد. البته دوربینی كه تا حدودی قدرت انتخاب صحنهها و وقایع را دارد. این دوربین به اطراف میچرخد و وقایع را ضبط میكند. انگار نویسنده یا... نگاهی به شیوههای روایت در داستان كوتاهاواسط قرن 19 دو نویسنده بزرگ با نامهای «ادگار آلن پو» و «نیكلای گوگول» اولین داستانهای كوتاه ...
داستان موفقیت مردی كه روزهای سختی را تجربه كرده است دانیال ـ م وقتی به زندان افتاد 36 ساله بود و متاهل. او تا قبل از آن به عنوان مردی محترم و كارمندی سختكوش شناخته میشد اما نتوانست در برابر فشارهای زندگی طاقت بیاورد لطف خدا و همكاری همسرم ، باعث موفقیتم شددانیال ـ م وقتی به زندان افتاد 36 ساله بود و متاهل. او تا قبل از آن به عنوان مردی محترم و كارمندی ...
بهترین داستانهای جهان با موضوع چتر! شخصیتی که حرف نمیزند، راه نمیرود، عاشق نمیشود اما تا دلتان بخواهد ماجراها پیش میآورد. چترها همیشه وقت آدمهای داستان را به انادازه کافی میگیرند. آنها... چتری چنین میانه میدانم آرزوستگشتی در بهترین داستانهای چتری تاریخ ادبیات در این روزهای پاییزیچند ماه پیش گاردین فهرستی از داستانهای چتری ...
داستان عاشقانه کوتاه و جدید گل آفتابگردان عاشق گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا . ما همه آفتابگردانیم.اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی، دیگر آفتابگردان نیست.آفتابگردان کاشف معدن صبح است و با سیاهی نسبت ندارد.اینها را گل آفتابگردان به من گفت و من تماشایش ...
داستان کوتاه "فنجانهای نشسته" از کارهایش سر در نمیآورم. این چند روزه اوضاعاش بدتر از همیشه شده. کم کم دارد کلافهام میکند. عادت هم ندارد حرفی بزند. فقط میزند به دیوانه بازی... فنجانهای نشسته، رتبه سوم (مشترک) اولین دوره جشنواره داستانهای ایرانی 1386 - خردههای شیشه، کف راهرو پخش شده اند. چوب رختی، همراه با چند تا لباس و حوله افتاده ...
داستان شرط بندی پیرزن باهوش داستان پیرزن باهوش – داستان شرط بندی پیرزن باهوش . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد . پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی ...
داستان واقعی: زنی که شوهر زیبایش را با اسید سوزاند دختر بزرگ خانواده بودم. تنها برادرم هنوز در دبیرستان درس میخواند. پدرم همیشه میگفت: «دختر فهمیده و باگذشتی هستی.» به همین خاطر مرا تکیه گاه و سنگ صبور خانواده میدانست و آرزویش عاقبت به خیریام بود. اما هنوز هم بعد از گذشت این همه سال نمیدانم چرا به چنین سرنوشتی دچار شدم مراسم عروسی من ...
قبل از عاشقی بايد بدانيد… قبل از عاشقی بايد بدانيد,«از همون روز اول که ديدمش، فهميدم اين آدم زندگي منه!»، «خيلي زود عاشق هم شديم و خيلي زود هم تصميم گرفتيم ازدواج کنيم و حالا هم که يک ماه از ازدواجمون ميگذره، خيلي خوشبختيم!» و هزاران جمله آشناي ديگر که با شور و حرارتي وصفناشدني گفته ميشوند اما زماني از گفتن اين جملهها ...
داستان: زن باهوش و زرنگ یه روز یه زن و مرد ماشینشون تصادف ناجوری میکنه و هر دو ماشین به شدت داغون میشه، ولی هر دو نفر سالم میمونن.وقتی که از ماشینشون پیاده میشن و صحنه تصادف رو میبینن، مرد میگه:- ببین چیکار کردی خانم! ماشینم داغون شده!- آه چه جالب، شما یه مرد هستید!مرد با تعجب میگه:- بله، چطور مگه؟- چقدر عجیب! همه چیز داغون شده ولی ما دو نفر کاملاً سالم هستیم!- ...
داستان: قاتل 11 ساله وحبس ابد بی بخشش جردن براون زمانی که تنها ۱۱ سال داشت با اسلحهای که متعلق به خودش بود همسر باردار پدرش را به قتل رساند…جردن براون زمانی که تنها ۱۱ سال داشت با اسلحهای که متعلق به خودش بود همسر باردار پدرش را به قتل رساند. اکنون این نوجوان به دلیل جنایتی که مرتکب شده احتمالا باید بقیه عمرش را پشت میلههای زندان بگذراند. ...
داستان: شهری بود كه در آن، همه چیز ممنوع بود یك روز بزرگان شهر دیدند كه ضرورتی وجود ندارد كه همه چیز ممنوع باشد و جارچیها را روانة كوچه و بازار كردند تا به مردم اطلاع بدهند كه میتوانند هر كاری دلشان میخواهد بكنند.... شهری بود كه در آن، همه چیز ممنوع بود. و چون تنها چیزی كه ممنوع نبود بازی الك دولك بود، اهالی شهر هر روز به صحراهای اطراف میرفتند ...
داستانی تاثیر گذار برای همسرانی که عشق دیگری پیدا کرده اند! هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی كه ذهنم رو مشغول كرده بود, باهاش صحبت می كردم. موضوع اصلی این بود كه من می خواستم از اون جدا بشم فقط یك ماه او را در آغوش گرفتم...هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی كه ذهنم رو مشغول كرده بود, باهاش صحبت می كردم. موضوع اصلی این بود كه من می خواستم از اون جدا ...